تقابل معنایی یکی از لوازم و عناصر بنیادین در بررسی معناشناختی و ساختاری آثار ادبی است که در قالب الگویی منسجم و نظاممند به کار گرفته میشود. درک این نظام و طرح اصلی که شبکهای سازمان یافته را تشکیل میدهد کمک شایانی به شناخت جهان ذهن و زبان شاعر میکند. اگرچه این ساختار در زبان اقبال لاهوری از انسجام و یکپارچگی زبان شاعران ردة نخست زبان و ادبیات فارسی همچون حافظ و مولانا برخوردار نیست، امّا به سبب پیروی و تأثیرپذیری از بزرگانی چون مولوی در وزن و زبان و اندیشه، این ویژگی زبانی در شعر او پررنگ و برجسته شده است. بررسی دیدگاه پیروان مکتب ساختارگرایی و نظریة تثبیت قطبهای دوگانه روش کار قرار گرفت. بر این مبنا ریشههای اندیشة تقابلی و نیز شبکة مضامین متقابل در کلّیّات اقبال بررسی شد و سرانجام شبکة نظام مند تقابلهای معنایی کلّیّات او به تصویر کشیده شد. در کلّیّات اقبال لاهوری چندین حوزة تقابلی وجود دارد که هر یک در ردة مفاهیم ارزشمند و بی ارزش، کفر و ایمان، خودی و بیخودی، عرفانی، عاشقانه قابل بررسی است.